loading...
سایت تفریحی علمی
mohammad بازدید : 38 جمعه 30 آبان 1393 نظرات (0)

مسافر گرسنه، سنگ قیمتی را در کیف مرد خردمند دید. ازآن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد. مرد بی درنگ سنگ را به او داد. مسافر بسیار شادمان شد و با آن سنگ به دیار خود رفت و از اینکه شانس به او روی کرده بود از خوشحالی سر از پای نمی شناخت. او می دانست که جواهر به قدری با ارزش است که با فروش آن، خود و خانواده اش تا آخر عمر، می توانست زندگی راحتی داشته باشندو

ولی انگار ته دلش ندایی به ائ می گفت: خوشبختی که به دنبال آن هستی در این سنگ نمی توان یافت.چند روز بعد، مسافر به راه افتاد تا هر چه زودتر، مرد خردمند را پیدا کند. بالاخره هنگامی که او را یافت سنگ را پس داد و گفت: خیلی فکر کردم. می دانم این سنگ چقدر با ارزش است اما آن را به تو پس می دهم. با این امید تا چیز ی ارزشمندتر را به من اهدا کنی. من به دنبال با ارزش ترین جواهری هستم که با خود حمل می کنی. خواهش می کنم آن محبتی را به من ببخش که به تو قدرت داد تا این سنگ را به من ببخشی.

 

 

منبع: www.8beheshtgroup.com

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط دریافت پنل رایگان به همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 در تاریخ 1393/09/07 و 2:15 دقیقه ارسال شده است

باسلام خدمت شما مدیر عزیز

جهت ثبت نام پنل اس ام اس رایگان با همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 می توانید به آدرس

http://50005.mida-co.ir

مراجعه نمائید.

منتظر حضور گرمتون هستیم

mida-co.ir


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 10
  • بازدید کلی : 867